زندگینامه
امیرحسین حامدی
سلام! من امیرحسین حامدیام. میخوام براتون قصهی زندگی خودم رو تعریف کنم.
مامانم میگه سه سال اول زندگیت رو تقریباً کامل توی بیمارستان بودی. چون دستگاه گوارشت مشکل داشت، همیشه بیقراری میکردی و گریه میکردی. طبیعتاً من چیزی از اون دوران یادم نمیاد، اما وقتی قصههایی که مامانم برام گفته رو میشنوم، تازه میفهمم چقدر سختی کشیده. واقعاً ازش ممنونم بابت همهی اون روزهای سخت.
راستی، اینم بگم که من یه بچهی ناخواسته بودم 🙂 ولی حالا فکر میکنم حتماً یه حکمتی پشتش بوده…





