باور قلبی
به نام خدای مهربون
سلام به بهار من ،محدثه جهانشاهلو ۱۸ ساله هستم این بارهم میخوام یه قسمتی از زندگیم رو بگم.
خداروشکر تااینجای زندگیم خدا خیلی هوامو داشته وهیچ وقت دستمو ول نکرده، من ازبچگی سعی میکردم که وقتی کاری دارم انجام میدم بهترین راه رو انتخاب کنم اون موقع ها بلد نبودم وتا اشتباه میکردم کم می آوردم ،گذشت تا من از کلاس ششم یا هفتم به بعد باقانون جذب و اثرات فوق العاده اش آشنا شدم، مثلا اولین کارهام این بود که شب قبل از خواب به خدا بگم خدایا نماز صبح بیدارم کن و بعد واقعا بیدار میشدم ،یا دیگه اصلا حرف ها بی احترامی هایی که بقیه ممکن بود بگن برام اهمیتی نداشت و نسبت بهشون بی تفاوت بودم…
هر چی بیشتر میگذشت من بیشتر به این معجزه ی الهی ایمان می آوردم ،به کتاب خوندن علاقه داشتم ولی نه اونجوری که باید، یعنی من درمورد قانون جذب انگار فقط یه قسمتای خیلی خیلی کوچیکش رو بلد بودم.
بعدها طی این چندسال همینطور گذشت و من دوباره امسال دچار تحول بیشتری شدم، یعنی انگار که یادم رفته بود چنین قانونی هست! طی یکسری اتفاقاتی ارتباط من با دبیرریاضی کلاس نهم مون بیشتر شد و ایشون یک خانم متشخص و باسواد و کتاابخوان هستند که باعث شدن من به این معجزه باور قلبی پیدا کنم جوری که توی لحظه لحظه زندگیم حسش کنم وهیچ وقت ناامید نشم ازخدا، چون که هرخوبی از طرف اونه وهربدی که هست بخاطر کم کاری خودمون پس خودمونو بهش بسپاریم و توکل کنیم و همیشه شکرگزارش باشیم.
ایشون به من یاد دادن که آرزوها و هدف هام رو بنویسم و هیچ شکی برای رسیدن بهشون نداشته باشم و جالب اینه که بهتره شکرگزاریهامون رو به زمان حال بنویسیم ،یعنی منِ کنکوری بگم خدایا شکرت که امسال میتونم کنکور قبول شم و بهترین رتبه رو بیارم، یا یه مغازه دار در شروع روزش بنویسه: خدایاشکرت که امروز فروش خوبی دارم و کارم برکت داره .♡
وهیچ وقت نگیم که خدایا دستمون رو بگیر، بجاش بگیم *خدایا دستمون رو ول نکن* چون خداکه دستمونو گرفته!
.
.
این معلمم توی زندگیش هم خیلی موفق و هدفمند وبااعتماد بنفس هست که ایرادهایی که ازشون میگیرن رو تبدیل به رشد خودش میکنه و خودش وخونوادش خداروشکر درآرامش زندگی میکنن.
خیلی ممنونم که وقت گذاشتید وداستان من رو خوندید. سعی کردم از تجربیات خودم و معلم عزیزم بگم براتون .
*زندگی یه بازیه یادش بگیریم*💫
نویسنده: محدثه جهانشاهلو ۱۸ ساله، زنجان
1 نظر
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
داستانت خیلی قشنگ و اموزنده بود