به زور بیدار میشدم
✨به نام خدا ✨
🌸سلام من مهدیه یازدهم تجربی هستم، من از اول که مدرسه می رفتم یا یک زمان هایی که امتحان داشتم و بعضی اوقات زود بیدار میشدم که درسامو بخونم.
خیلی برام سخت بود که زود بیدارشم ولی مادرم بیشتر اوقات صبح های زود بیدار میشد و من رو بیدار می کرد ولی با زور بیدار میشدم و برام خیلی سخت بود. اگر هم صبح زود بیدار میشدم یکی دوساعت بیدار می موندم ولی دوباره میخوابیدم و خواب منظمی هم نداشتم.
🌹 وقتی با بهارمن آشنا شدم و مقاله هارو میخوندم و پادکست هارو گوش می دادم خیلی خوشحال بودم طرز فکر هایی که داشتم و بعضی هاشون غلط بودن رو اصلاح می کردم. خیلی دوست داشتم که توی دوره سحر خیزی شرکت کنم.
توی دوره شرکت کردم و اصلا طرز فکرم نسبت به سحر خیزی که اونقدر برام سخت بود کاملا عوض شد و دیگه برام صبح زود بیدار شدن سخت نیست و خوابم هم منظم شده ومی دونم چرا قبلا کسل بودم. در طول روز و دیگه اون کارها رو انجام نمیدم و احساس رضایت از خود هم بهتر شده.
صبح ها که بیدار میشم مهم ترین کارهای زورمو انجام می دهم و با خیال راحت به بقیه کارام می رسم و دیگه ترس از زمان کم آوردن ندارم.
سال های قبل توی تابستون خوابم بهم می ریخت و کسل میشدم و آخر تابستون همش استرس اینو داشتم که نتونم صبحا بیدار شم برای همین آخرای تابستون سعی می کردم زودتر پاشم تا عادت کنم و این حسو دوست نداشتم ولی دیگه اینطوری نیست و دیگه از سحرخیزی بدم نمیاد بلکه لذت می برم از سحرخیزی و این حس خوبمو مدیون آقای حامدی و تیمشون هستم و خداروشکر می کنم و آرزو دارم که بهارمن بیشتر از این رشد و پیشرفت داشته باشه.✨🌻
مهدیه حسنی
دیدگاهتان را بنویسید