کابوس زبان انگلیسی

به نام خدا

سلام دوستان من امروز می‌خوام یک داستانی رو براتون بگم که اسمش رو گذاشتم 《کابوس زبان》

من کلا با زبان انگلیسی مشکل داشتم و اصلا بهش علاقه نداشتم چرا که فرار بور و سریع از یاد می رفتم

بعد از اتمام دوره نخبگان یادگیری من آماده امتحانات خرداد ماه شدم

نمره های من در درس زبان جالب نبود و فقط یه معجزه می‌تونست معدل منو نجات بده .

بعد از گذشت چند امتحان، نوبت امتحان زبان رسید با حدودا ۲ الی ۳ روز فرجه ،

ناخودآگاه به دنبال حفظ لغات زبان به روش کلاسیک رفتم و بعد گذشت چند دقیقه به خودم گفتم :راستی استاد راجب زبان چیزی نگفت.!

سریع جزوه رو باز کردم و دیدم ۲ تا روش توپ گفته بود که می شد هر دوتای اونا رو ترکیب کرد و ماندگاری به شدت بالای داشتن ،همچنین یادگیری آسان اما وقت گیر .

به هر حال مشغول شدم و …

زمان تنگ بود و کلمات گسترده

منم به ناچار با خوردن قهوه زیاد و استفاده از آب سرد وحشت ناک تونستم از ۲۴ ساعت شبانه روز فقط ۳ ساعت بخوابم تا زبان رو به پایان برسونم .

حدود ۲ و نیم روز مشغول حفظ لغات بودم و نیم روز هم مشغول یادگیری گرامر؛ در نهایت تموم شد

کابوس زبان به پایان رسید .

فردای اون روز رفتم و امتحانم رو عالی دادم و با خوشحالی زیاد برگشتم خونه .

یادمه انقدر خوشحال بودم که ۳ تا خیابون رو اشتباهی رفتم و متوجه نشدم ، به هر حال…

زمان اعلام نتایج رسید و از مدرسه با من تماس گرفتند و گفتن لطفا بیا ….

رفتم و معلم زبانم اونجا بود ،هنوز وارد دفتر نشدم بهم گفت سوالا رو از کجا گیر اوردی ؟!

گفتم چی؟؟؟

من، من سوالا رو گیر آوردم؟

گفت پس چطور تو ، توی که اصلا زبان بلد نیستی ۲۰ شدی .ها؟

اول یه انرژی توپ گرفتم و با نهایت غرور گفتم الانم میتونی ازم امتحان بگیری ؛ مشکلی نیست.

معلم لجوج شروع کرد به پرسیدن ترجمه

منم که آماده آماده

جواب همه سوالاش رو دادم به جز یکی

میدونی چی بود ؟

بگم یا نه ؟

بهم گفت تو چطور اتقدر مسلط شدی؟!!!

منم گفتم شب خوابیدم صبح بیدار شدم دیدم بلدم .

و به این شکل کابوس زبان به پایان رسید و الان در قالب قانون ۱/۹۰/۹۰ دارم زبان انگلیسی یاد میگیرم

در این سفیدی آخر برگ میخوام از استاد حامدی تشکر کنم که انقدر هوای مارو دارن همچنین از پشتیبان های عزیز ممنون که انقدر وقت میزارن و ما رو راهنمایی میکنن

((نویسنده:کوچیک شما آریا نظری))